پدر مونا حیدری قربانی قتل ناموسی اهواز که ظاهراً نام اصلی او غزل حیدرنوا است، در گفتگویی با خبرگزاری فارس ابعاد تازه ای از این حادثه تلخ را روشن ساخته است.
غزل حیدرنوا عروس ۱۷ ساله اهوازی بود که به دست همسرش سجاد که پسرعموی او هم بود، سر بریده شد. برادر سجاد نیز در این قتل با وی همدست بود.
بعد از این حادثه نام مقتول از سوی برخی رسانه ها به عنوان مونا حیدری مطرح شد. این درحالی است که به گفته ی خانواده وی و بررسی مدارک هویتی توسط خبرنگار فارس، این نام صحیح نیست و مقتول غزل حیدرنوا نام دارد.
در ادامه مشروح این مصاحبه خواهد آمد.
غزل حیدرنوا با اجبار ازدواج نکرد
فارس: گفته میشود، غزل به اجبار ازدواج کرده و به این دلیل بارها هم از همسرش تقاضای طلاق میکند و وقتی از مخالفت همسرش با طلاقش ناامید میشود به مرد غریبه پناه میآورد. آیا چنین ادعایی صحت دارد؟
پدر غزل: هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقاً شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود، دعوای زن و شوهری بین آنها پیش میآمد و گاهاً به خانه ی ما به حالت قهر میآمد اما در حد دو سه روز بود و بعد سر خانه و زندگی اش برمیگشت. شما میدانید این دعواها بین زن و شوهر طبیعی است و تا کنون غزل تقاضایی برای طلاق نکرده بود.
فارس: چه کسی واسطه ی آشتی آنها میشد؟
پدر غزل: بزرگان خانواده و فامیل.
فارس: چرا در سن کم با ازدواج دخترتان موافقت کردید؟
پدر غزل: درست است، سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که میخواستیم غزل را به عقد سجاد دربیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت.
فارس: همسر غزل چگونه آدمی بود؟
پدر غزل: به محل کارش در بازار بروید، اطرافیانش بهتر میتوانند نظر بدهند اما پسری بود که هم روزانه سرکار میرفت و گاهاً تا شب در بازار بود. علاوه بر این اهل باشگاه و ورزش هم بود، اهل سیگار و دود و دم هم نبود.
شب ناپدید شدن غزل حیدرنوا و پراید ناشناس
فارس: از شبی که غزل خانه را ترک کرد بگویید و اینکه چرا قبل از اینکه از کشور خارج شود کاری نکردید.
پدر غزل: شبی که غزل خانه ی همسرش را ترک میکند از سر خیابان سوار پرایدی میشود که ظاهراً این پراید او را تا ترمینال شهرستانها واقع در سه راه خرمشهر رسانده است و غزل پولی را هم پرداخت نکرده یعنی هزینه ی پراید از قبل پرداخت شده است.
بابت این قضیه هم من و هم پدر سجاد تا دو ماه پیگیر بودیم و شکایت هم کردیم که چرا این پراید در آن ساعت شب توسط دوربینها در اتوبان و یا ۶۰ متری شناسایی نشده است.
چرا وسط شهر، ساعت ۱۱ شب این پراید شناسایی نشد؟ مگر ما در دهات هستیم که شرایط شناسایی این پراید وجود نداشت؟ دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است.
غزل اسیر باند خرید و فروش دختران
فارس: ماجرای بازگرداندن غزل از ترکیه چه بود؟
پدر غزل: ما روز پنج شنبه از ترکیه به تهران رسیدیم اما وقتی رسیدیم حراست فرودگاه به ما گیر داد که چرا غزل پاسپورت ندارد در حالی که پلیس اینترپل برگهای جهت خروج غزل از کشور ترکیه به ما داده بود. با این حال مجبور شدیم برای بازجویی در دادگاه در تهران معطل شویم.
پس از تأیید ورود قانونی غزل به ایران، از ترمینال سوار اتوبوس شدیم و جمعه شب به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مأمور که مورد اعتماد ما بود بدهیم و به خانه برگردیم اما من مخالفتم کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه میبرم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم.
غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران که در اهواز است را دستگیر کنند.
غزل از دیدن مادرش خیلی خوشحال شد. وقتی دیدیم اتفاق خاصی نیفتاد، تحویل دادن غزل به کلانتری یا اداره ی آگاهی را به یکشنبه موکول کردم.
همان روز بعد از صرف نهار از خانه بیرون زدم. بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله خانه ی ما آمده و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را میگیرد و آن اتفاق میافتد و غزل کشته میشود.
دخترم را بغل کردم و بوسیدم
فارس: در مورد سفر شما و پدر سجاد به ترکیه بگویید.
پدر غزل: از ابتدا تا انتهای کار شکایت به پلیس بین الملل را پدر سجاد انجام داد و او قضیه ی فرار غزل به ترکیه را پیگیری میکرد تا اینکه زمانی که قرار بود به ترکیه برویم پدر سجاد گفت «شما به عنوان پدر دختر باید همراه من بیایی چرا که ممکن است غزل را به من ندهند». به همین دلیل در سفر به ترکیه وی را همراهی کردم، و برای اینکه به مشکلی برخورد نکنیم مترجمی از اهل ارومیه را با خودمان به ترکیه بردیم. ابتدا به آنکارا رفتیم و برخی از کارهای قانونی مثل ترجمه ی شناسنامهها و… را در سفارتخانه انجام دادیم.
بعد از آن از طریق پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم. پلیس آدرس کمپینهایی که سوریها در آن سکونت داشتند به نام کمپین «مرسین» و «تارسوس» را به ما داد و پلیس مرد سوری را در کمپ «مرسین» دستگیر کرد. البته حدود یک هفته در کمپها و ادارات مختلف ترکیه دنبال غزل میگشتیم.
فارس:از ملاقات با دخترتان در ترکیه بگویید. غزل به شما چه گفت؟
پدر غزل: من دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم. او را بغل کردم و بوسیدم، سرزنشش کردم که چرا اینکار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد، غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به اشتباه خودش اعتراف کرد.
جریان ترکیه آمدنش را که سؤال کردم غزل اینگونه تعریف کرد: «شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آنها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند». او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است.
فارس: دخترتان این افراد را میشناخت؟
پدر غزل: اینها قاچاقچی هستند و فقط پول را میشناسند و عبد جمونگ (مرد سوری) به آنها پول پرداخت کرده بود.
عبد جمونگ از ترس دولت ترکیه دخترم را عقد کرد
فارس: اگر عبد جمونگ واقعاً غزل را دوست داشت باید با این قاچاقچیها بابت سوءاستفادهای که از دختر شما کردند برخورد میکرد.
پدر غزل: (با آهی که از نهادش بیرون آمد) خواهر من مگر این افراد به این چیزها اهمیت میدهند؟ عبد جمونگ هم از ترس دولت ترکیه و برای اینکه کسی به وی گیر ندهد دخترم را عقد میکند و برایش عروسی میگیرد.
فارس: گفته می شود عبد جمونگ از شما اخادی کرده است.
پدر غزل: قبل از اینکه به ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شد. ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی میکرد. به سجاد میگفت: «یادت هست یک ماه ارتباط بین شما و زنت خراب شد؟ من به غزل گفته بودم با تو اینطور رفتار کند، یا من به غزل گفتم بچه را سقط کند. یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد؟ من به او گفتم این کار را بکند.»
پرداخت پول به عبد جمونگ
پدر غزل: این رفتارها خیلی ما را عصبی کرده بود. دو بار وعده داد «اگر فلان مبلغ را واریز کنید دخترتان را برمیگردانم»، ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یک بار ۱۵۰ میلیون تومان و بار دیگر ۱۶ میلیون تومان برایش واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند.
وقتی هم به او گفتیم این دختر متاهل است و بچه دارد چرا زندگی اش را خراب کردی، گفت «غزل من را دوست دارد، اگر دوست نداشت این همه راه تا ترکیه نمیآمد.»
فارس: عبد جمونگ را در ترکیه دیدید؟
پدر غزل: خیر اما میدانیم که بازداشت شده است. خواهش میکنم شما هم پیگیر مجازات عبد جمونگ در ترکیه باشید.
فارس: حال مادر غزل چطور است؟
پدر غزل: بعد از این حادثه مادرش از شدت ناراحتی هیچ حرفی نزده و مریض است.
فارس: آیا احتمال دارد رضایت بدهید و از خون غزل بگذرید؟
پدر غزل: من رضایت نمیدهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم.
بیشتر بخوانید:
صحبت های مادر قاتل مونا حیدری درباره ماجرای سفر او به ترکیه و فرزند خردسالش
جزییات تازه از قتل فجیع ناموسی در اهواز ؛ مونا حیدری چگونه قربانی قساوت شوهرش شد؟
به نظر من دختری که تمامی امکانات رفاهی برای فراهم بوده و حاضر میشه شوهرش که هیچ، فرزند و پدر مادرش را جا بذاره و بره اشکال عمیقی توی زندگی داشته،که دل کندن از فرزند کوچک راحت بوده براش،شوهرش بدترین راه را رفت،و کوتاهی از پدر و عموی دختر هم بوده،رذل ترین فرد عبد جومونگ هم باید به اشد مجازات برسه
الیاس جان خوب به حرفای پدرش توجه کن،دختره رو بازی داده خیلی هم بد بازی داده جمونگ، یه زندگی اروم و معمولی داشته باید حق رو در نظر بگیریم ما هم یه فامیل داریم تقریبا همین داستانه الان دختره پدر و مادر و بچه و شوهرشو ول کرده که بیچاره ها هیچ کم و کسری تو زندگیش براش نداشتن رفته با یه بیناموس که وعده ترکیه رو بهش داده، شوهره ابرویی براش نمونده دختر عموش هم بوده، خدایی من حق رو به پسره میدم، بحث ابروی کل یه فامیل بوده حتی از حرفای پدرش هم معلومه پیشبینی همچین حرکتی رو داشته که سجاد بکنه از هر دو طرف باید به قضیه نگاه کرد وگرنه سجاد هم داشته زندگیشو میکرده، خودت رو جای اون بزار، بری سر کار یا رفیقات بهت بگن زن فراری، از نظر من مشکل اینه بعضی خانواده ها زیادی دختر ها رو پر رو میکنن
برادرمن، طلاق برای چیه؟ در دین مبین دستور چیه؟ فرار کرده، طردش کنن. اگه هم بخشیدنش، مثل آدم پشتش وایسن. هر بی شرفی هم وقتی ببینه مثل کوه پشت زنتی و بخشیدی و گذشت کردی و قاطع برخورد کنی، جرأت نمی کنه لیچار بگه، بعد از چند وقت هم فراموش میشه. مگه ما همه بی گناهیم؟ چه توقعی از یه دختر ۱۷ساله داریم؟ طبق قوانین جهانی کودکه. آخه خودت دخترتو ۱۲ساله شوهر میدی؟ این رسم کی از سر این عربا میفته که دخترعمو مال پسرعموئه… بخدا اینا نه مسلمان نه شیعه نه انسانن. یه مشت انسان خودخواه که فقط خودشون رو میبینن و از بقیه سرتر. وگرنه اینهمه اقوام دارن باهم ازدواج می کنند. زمان عشیره و نخلستان و ورود غریبه به آب و ملک دیگه الان معنی نداره. این پسر بدبخت اول جوونی شد قاتل. بخاطر چی؟ دستور پدر و عمو وشیخ فلان… رسوم غلط و وحشیانه جای دفاع نداره. چون این سر بریدنها مال یک نسل و دونسل نیست… اگه زنی باعشق و علاقه ازدواج کنه، سرشو ببری خیانت نمی کنه. بعد اینم واسه بقیه دوستان میگم که ازدواج غیرفامیلی می کنن و واسه زنه همه کار می کنن و نهایتا میرن پای طلاق یا دختره خیانت می کنه، واقعا مفهوم ناموس و زن و همسر عوض شده. الان دیگه نباید خودتو فدای یه دختر بکنی که نمیدونه تعهد و وفاداری چیه. بهترین کار اینه که سه سوته طلاقش بدی بره دنبال همون زندگی که لایقشه…
مردکنژاد پرست ،توی اهواز و خوزستان و ادارات خوزستان بیشترش غیر بومی از اصفهان و آذربایجان و لرستان و و و هستن، کل نان فانتزی ها و فست فود ها غیر بومین،اینجور که تو میگی باید همه رو بندازن بیرون ،همه ایران متعلق به همه ایرانیان هستش، و مطمئن باش با حرف ۴تا نفهم مثل تو که شخصیت نداری و از زیر بوته به عمل اومدی چیزی عوض نمیشه،
باسلام, حالم از این چنین پدر و مادر هایی بهم میخوره ???بابا مردک سر دخترت ناموستو بریده داری قصه حسین کرد شبستری میکی ?? یا درخواست قصاص میکنی و یا سر دامادت دور ایران میگرده شک نکن ? دختر مظلوم خودت رو دادی دست یه داعشی ??توضیح هم میدی خاک عالم بر سر شما دوتا که فهم و درک و شعور نداری ??سر دخترت وسط میدونه چقدر بی شرمی
سلام به همه دوستان.من خیلی نظرات دوستان رو خوندم.وتوهیچ نظری دراین مورد حرفی زده نشده.من میخام بگم اینجا حق یه نفر ضایع شده یه نفر که بی گناه ومعصوم هست.پسری که سه سال داره باید تقاص کدوم گناه بده.در اینده از کی انتقام بگیره.ازمادرش.یا از پدرش که مادرشو سربرید وتو شهر چرخوند.یا از عبد جمونگ کثافت که مادرشو به این راه کشوند.ولی خداوند حق کسی رو ضایع نمیکنه.
امیدوارم، پدرش حکم اعدام قاتل کسی که پاره تنش رو سر بریده،رو امضا و اجرا کنه.
اگه این اتفاق نیوفته،سر های فراوان دیگری بریده خواهد شد.
چون میدونند،مجازی در کار نیست.
سجاد داعشی باید قصاص بشود. چون هر کاری هم که دختره انجام داده این جوابش نبود که به این شکل سرش رو از تنش جدا کنه. ببینید این دختر چقدر التماس کرده و ترسیده و جیغ زده. که الهی پدرش و مادرش براش بمیره. خیلی عذاب کشیده دختر بدبخت مظلوم و بی دفاع. باید سجاد رو اعدام کنن و قصاصش کنن به همین شکل. این سجاد یه داعشی صفت هستش
پدر این دختر خوب میدونسته. طبق رسوم و حرف هایی که راجب دخترش بوده حتما چه از طریق دادگاه یا همسر کشته میشه. چرا مادر دختر حرفی نمیزنه. چرااا؟خود دختر زنده نیست که از خودش دفاع کنه. بله وقتی دختر دوازده ساله که بچگی باید بکنه شوهر میدید. اجبار نبوده؟چرا دروغ میگی شما ها مگه میدارید دختر نظری بده . با زور و اجبار عقدش میکنید. همه حرف های پدر هم دروغ هست چند وقت دیگه هم میاد میبخشه. این پدرهای زورگو و مستبد که نظر دختر و حتی سن دخترو توجه نمیکنه. زود شوهر بدیم نمونه. باید اعدام شن. هر هم خودشون. چون اون دختر نیست که از خودش دفاع کنه و دلیلشو بگه. اونا هم با توجه به افکار پوسیده و کثیفشون حرف میزنن
شما چقدر ساده ای یکبار دیگ داستان رو مرور کن میبینی ک پدرخودش اصرار داشته دختره کشته شده منتها ب دست کسی بجز خودش پدر شوهره نمیخواسته دست پسرش ب خون الوده شه هی اصرار داشته ک دختره رو زودتر ببرن تحویل کلانتری بدن ولی باباش ب بهونه های مختلف اونو دم دست داماد نگه داشته همون تفکر داماد در وجود پدش هم هست
منصفانش میدونین چیه؟همه اونایی ک وقتی غزل رفته به شوهرش طعنه زدن ،همه اون همسایه هایی ک پچ پچ کنان از کنار این خانواده رد میشدن و با انگشت نشون میدادن ک این اون مردیه ک زنش رفته،همه اون فامیلایی ک دم ب دقیقه هی میپرسیدن چیشد پیدا نشد چی شد برنگشت چیشد راسته این عکس ها رو فرستاده …همه اون ادما مشوق شوهر این دختر شدن برای قتلش شاید اگر این حجم از وقاحت های مردم فضول اطراف نبود خیلی عاقلانه تر رفتار میکرد و نهایتش در بدترین حالت این بود ک منجر ب قتل نمیشد فرهنگ سازی خوبه ولی مهمترینفرهنگ اینه ک دخالت در زندگی مردم نکنین
یه سوال میمونه که اینجا جواب ندادید که با باند قاچاقچی رفته بوده چیکار کنه ترکیه لابد رفته بوده نماز بخونه
حیوانات عوضی ملت رو سر کار گذاشتن
یعنی خجالت نمیکشید،یه بچه جپچهارده ساله رو موهاش و رنگمیکنید، میعرستیدش خونه یه یچه که بی اجازه ماما باباش آب نمیخوره، بعد باهاش سوء رفتار دارید، باباشم که خودش جرات مقاومت درباره داداش بزرگش و نداشتهگول میخوره فراری میشه، رفتید بچه رو ، درد داره کشتید، بعد حرف آبرو میزنید، اگه آبرو داشتید که آبروی مملکت و شهر اهواز و هر چی عرب زبانه نمیبردید، بس کنید انقدر مردم آزاری نکنید ، مردم به اندازه کافی از فقر و کرونا زجر میکشن ، شرم کنید?
دوستان من یه سواااااال مهم دارم اگ میشه جواب بدین! من فک میکنم عموی غزل از اولشم رفته بود ک دخترو بیاره بده بچهاش بکشن.. چونکه چطور میاد دقیقت اون لحظه ای ک باباش میزنه بیرون دخترو از خونه میبره بعد مگ میشه پسراش بزور دخترو ازش بگیرن.. یعنی نمیتونست.. قفل کنه ماشینه انصافا؟ یعنی نمیتونس فرار کنه.. اهوازیا میدونن خیابونایه کسایی چقد بزرگن.. من موندم چطور میتونم راحت ماشینو نگه دارن. بعد دخترو وردارن ازش.. سوار ماشین خودشون کنن.. ببرن بکشن واین عموش.. نتونه کاری کنه.. لااقل یه مامور میبرد دنبالشون زود. ب والله ک این عمویی ک من تو عکس دیدم.. یه ذره غیرت تو وجودش نیس. وحتی باباش هم در جریان بود.. این حیدری ها ذات ندارن.. هرکیم بخاد فحش بده ادرس بزار بده میام بالا سرش.
اینهایی که تو می گویی احتمالات منطقی هستند به فکر من هم رسیده برادر ولی اصل مصیبت چیز دیگری است فکرت از اصل منحرف نشود این بچه بوده طفلک من وقتی ۱۷ سالم بود شاگرد دبیرستانی بودم من از اساس با ازدواج زیر سن ۱۸ مخالفم ۲ سال اون پسر بچه رو هم که کم کنیم میشه ۱۵ یک سال هم برای زایمان حودودی میگم این طفلک ۱۴ شایدم ۱۳ سلش بوده وقتی سر سفره عقد نشسته من از اساس با کودک همسری مخالفم اتفاقا ظلم اصلی این هست .
من اولین نفری بودم ک دچ روز پیش نظرمو دادم.. کسی نظر نداده بود وقتی من ب اشتراک گذاشتم.. چرا منتشرش نکردین یه نظر ساده بود.. هیچ حرف بدیم نداشت..