میهالی، یک جوان ۱۹ ساله از اوکلاهاماست. او در بدو تولد با دندان هایی شفاف به دنیا آمد. وضعیت او تا حدی به دلیل بیماری استخوانی به نام استئوژنز بی پرفکتا بود که استخوان ها و دندان‌های او را به‌طور باورنکردنی ضعیف می کرد.میهالی گفت: «از همان لحظه که شروع به درآوردن دندان کردم، بسیار شکننده و تقریباً کاملاً شفاف بودند.» او که به عنوان دستیار خرده فروشی کار می کند، امیدوار بود که دندان های شفافش قوی تر شوند، در عوض، آنها با گذشت زمان ضعیف شدند و او حتی برای غذا خوردن هم دچار مشکل می شد. او به دلیل لبخند غیرمعمولش که اعتماد به نفسش را به شدت تحت تأثیر قرار می داد، دائماً مورد تمسخر قرار می گرفت.این نوجوان توضیح داد: «اگر لبخند می زدم، چهره مردم تغییر می کرد، گاهی اوقات سعی می‌کردند ظاهر را حفظ کنند، اما با بزرگ‌تر شدنم این موضوع بیشتر به چشمم می‌آمد.»علیرغم تلاش او برای دوست داشتن دندان های طبیعی خود، زندگی روزمره میهالی به شدت تحت تاثیر این وضعیت قرار گرفت و همه چیز را سخت تر کرد: «به دلیل این مشکل، از خندیدن و حتی غذا خوردن دست کشیدم.»
زمانی که میهالی به سن ۱۳ سالگی رسید، استفاده از پروتز مصنوعی به او پیشنهاد شد، اما جدای از هزینه های سنگین جراحی، پنج سال طول کشید تا متخصصی پیدا شود تا به پرونده پیچیده او رسیدگی کند.او گفت: «به دلیل ابتلا به بیماری استخوان شکننده، که به نام استئوژنز بی پرفکتا شناخته می‌شود، پزشکان از احتمال شکستن فکم می‌ترسیدند. من ۱۱۷ استخوان شکسته، ۳۶ عمل جراحی و چندین جاگذاری و تعویض میله در استخوان درشت نی و استخوان ران داشته‌ام. تعویض پیچ در زانوها و مچ پا، عمل های کوچک به دلیل شکستگی کمرم و چندین پیوند استخوان داشتم.»
میهالی سرانجام دسامبر گذشته، جراحی ترمیمی دندانش را انجام داد. او گفت: «بعد از عمل جراحی وقتی بیدار شدم، فقط می خندیدم و گریه می کردم. خیلی شوکه شده بودم که در نهایت این اتفاق افتاده است. مثل یک رویا بود که به حقیقت پیوسته بود.»
میهالی گفت: «از همان لحظه که شروع به درآوردن دندان کردم، بسیار شکننده و تقریباً کاملاً شفاف بودند.» او که به عنوان دستیار خرده فروشی کار می کند، امیدوار بود که دندان های شفافش قوی تر شوند، در عوض، آنها با گذشت زمان ضعیف شدند و او حتی برای غذا خوردن هم دچار مشکل می شد. او به دلیل لبخند غیرمعمولش که اعتماد به نفسش را به شدت تحت تأثیر قرار می داد، دائماً مورد تمسخر قرار می گرفت.
این نوجوان توضیح داد: «اگر لبخند می زدم، چهره مردم تغییر می کرد، گاهی اوقات سعی می‌کردند ظاهر را حفظ کنند، اما با بزرگ‌تر شدنم این موضوع بیشتر به چشمم می‌آمد.»
علیرغم تلاش او برای دوست داشتن دندان های طبیعی خود، زندگی روزمره میهالی به شدت تحت تاثیر این وضعیت قرار گرفت و همه چیز را سخت تر کرد: «به دلیل این مشکل، از خندیدن و حتی غذا خوردن دست کشیدم.»
او گفت: «به دلیل ابتلا به بیماری استخوان شکننده، که به نام استئوژنز بی پرفکتا شناخته می‌شود، پزشکان از احتمال شکستن فکم می‌ترسیدند. من ۱۱۷ استخوان شکسته، ۳۶ عمل جراحی و چندین جاگذاری و تعویض میله در استخوان درشت نی و استخوان ران داشته‌ام. تعویض پیچ در زانوها و مچ پا، عمل های کوچک به دلیل شکستگی کمرم و چندین پیوند استخوان داشتم.»
میهالی سرانجام دسامبر گذشته، جراحی ترمیمی دندانش را انجام داد. او گفت: «بعد از عمل جراحی وقتی بیدار شدم، فقط می خندیدم و گریه می کردم. خیلی شوکه شده بودم که در نهایت این اتفاق افتاده است. مثل یک رویا بود که به حقیقت پیوسته بود.»
بدون نظر