پنه لوپه کروز هنرپیشه ی مشهور فیلمی به نام «وسوسه ام نکن» (Don’t Tempt Me) دارد که در آن نقش پیشخدمت یک کافه را بازی کرده که مشتریان زیادی دارد. در این فیلم از این موقعیت به عنوان نمونه ای از مراحل جهنم استفاده شده بود چون سر و کار داشتن با مردم می تواند یک امتحان تمام عیار باشد.
ما هم می خواهیم از بدقلق ترین انواع مشتری صحبت کنیم که فروشنده ها یا ارائه دهندگان خدمات بعد از مواجهه با آن ها به قرص آرام بخش نیاز پیدا می کنند. شاید یکی از دوستان تان را میان شان پیدا کنید یا حتی شاید هم خودتان را.
۱- قلدرها
این ها همیشه ناراضی اند. شما را به شکایت رسمی تهدید می کنند و می گویند از کار بیکارتان خواهند کرد. بهتر است از مقابله ی مستقیم با آن ها خودداری کنید و به شیوه ی عاقلانه ای با آن ها صحبت کنید.
۲- لحظه آخری ها
بعضی مشتری ها می خواهند همه ی کارها هر چه زودتر انجام شود. خدمات دهنده هم از وقت شخصی اش می زند تا خواسته های آن ها را برآورده کند، کاری که هیچ ضرورتی ندارد. یا معلوم می شود تا موعد تحویل کار چند روز بیشتر باقی نمانده است. معمولاً طراحان و کارشناسان حوزه ی تبلیغات قربانی این دست آدم ها می شوند.
۳- بلاتکلیف ها
این دست مشتری ها نمی دانند چه می خواهند. آن ها همیشه یک چیز دیگر می خواهند و در آخر هم بدون خرید کردن فروشگاه را ترک می کنند.
۴- عقل کل ها
جمله ی معروف شان، حتی اگر آن را به زبان نیاورند این است که «خودم بهتر می دانم». این دست مشتری ها دائم به متخصص کار می گویند که چه کند و چه نکند و در آخر هم می گویند این چیزی نیست که می خواستند.
۵- خاص ها
این ها همیشه سعی می کنند با بقیه متفاوت ها باشند. مثلاً در کافه ممکن است سفارش عجیبی دهند و در آخر هم ناراضی باشند.
۶- دزدها
شعار آن ها این است: «اگر مجانی بود هر چه بیشتر بهتر.» این آدم ها در سفر یک حوله با خود نمی برند اما با همه ی حوله های هتل به خانه برمی گردند. به همین خاطر هم هست که از بوفه ی رستوران ها خیلی خوش شان می آید.
۷- دائم التأخیرها
یکی از آداب معاشرت، تأخیر نداشتن و هدر ندادن وقت دیگران است. با این حال، این دست مشتری ها همیشه و همه جا تأخیر دارند. بالا رفتن سن هم تغییری در آن ها ایجاد نمی کند. این آدم ها نه فقط به مطب دکتر و آرایشگاه، بلکه به مراسم عروسی خودشان هم دیر می رسند.
۸- پرحرف ها
این آدم ها معمولاً خونگرم اند اما یک ایراد دارند. وقتی شروع به حرف زدن، تا داستان تمام زندگی شان را نگویند دست بردار نیستند و احتمالاً هم در آخر چیزی نمی خرند. هر جایی ممکن است با آن ها مواجه شوید، چه در داروخانه و چه در سوپرمارکت.
۹- طمعکارها
آن ها عاشق آن هستند که بگویند «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود». آن ها واقعاً نمی توانند درک کنند که چرا نباید تخفیف زیادی بگیرند و از سود فروشنده کم نکنند و همیشه فکر می کنند همه چیز خیلی گران است.
۱۰- ول نکن ها
آن ها معتقدند فروشنده یا خدمات دهنده مثل درمانگرها یا مشاورهای رایگان هستند. کسانی که در آژانس های املاک و مسافرتی کار می کنند بیشتر با این دست مشتری ها سر و کار پیدا می کنند. مثلاً اگر در اتاق هتل شان حوله ی تمیز نباشد این شخص پرتوقع فوراً به شما زنگ می زند حتی اگر ساعت، یک ِ نیمه شب باشد.
۱۱- «نظرم عوض شد»
بعضی فروشنده ها و خدمات دهنده ها مثل کسانی که در آژانس های املاک کار می کنند مبلغی را به عنوان کمیسیون دریافت می کنند. و وقتی مشتری ای که چند خانه را دیده قرار است تصمیمش را بگیرد اما در نهایت نظرش را عوض می کند، موقعیت ناخوشایندی رقم می خورد.
۱۲- کم حرف ها
این دست مشتری ها شاید واقعاً قصد خریدن داشته باشند اما از فروشنده هایی که می خواهند آن ها را راهنمایی کنند خوش شان نمی آید و فکر می کنند آن ها را وادار به خریدن چیزی می کنند که دل شان نمی خواهد. آن ها معمولاً بی توجه به فروشنده ها وارد فروشگاه می شوند و دست خالی آنجا را ترک می کنند چون نمی توانند خودشان چیزی را انتخاب کنند.
۱۳- «بعداً پولش را می دهم»
بعضی ها اعتقاد دارند پرداخت با تأخیر هزینه ی چیزی که خریده یا خدماتی که دریافت کرده اند امری عادی است. جالب آنکه ممکن است بین آن ها افراد ثروتمند هم باشد. معمولاً تعمیرکارها گرفتار این دست آدم ها می شوند.
۱۴- خوره های تخفیف
این ها هیچ تبلیغی را از دست نمی دهند. هرچه تخفیف خورده باشد را می خرند حتی اگر از آن چیز خوش شان نیاید یا نیازی به آن نداشته باشند. آن ها دنبال گرفتن تخفیف بیشتر هم هستند حتی اگر آن چیز از قبل تخفیف خورده باشد.
۱۵- حسابگرها
آن ها دنبال ارزانی اند نه کیفیت. دنبال تبلیغ اند و برایشان قابل درک نیست که چرا کار یک متخصص با تجربه گران تر است. در آخر هم شکایت دارند که چرا موها یا ناخن هایشان به اندازه ی کافی خوب نشده.
بدون نظر