فیلم های ژانر وحشت گاهی آنقدر ترسناکند که بعید به نظر می رسد واقعی باشند، اما متأسفانه حقیقت آن است که همیشه هم اینطور نیست. بسیاری از فیلم های مشهور و محبوب ژانر وحشت، از ماجراهایی کاملاً واقعی الهام گرفته شده اند. در ادامه به ماجرای واقعی این فیلم های ترسناک خواهیم پرداخت.
این دومین قسمت از یک مطلب دو قسمتی است که بخش اول آن را می توانید از طریق این لینک مطالعه کنید.
۱۱- آنابل (Annabelle) و آنابل: آفرینش (Annabelle: Creation)
این دو فیلم درباره ی عروسکی شیطانی به نام «آنابل» هستند که صاحب خود را می ترساند و از قرار معلوم یک روح خبیث به درونش نفوذ کرده.
ماجرای واقعی: عروسک واقعی گرچه از مدل «رگدی آن» (Raggedy Ann) است و ظاهر ترسناک عروسک فیلم را ندارد، اما گفته می شود کارهایی می کرده که صاحبش را می ترسانده.
ماجرای این عروسک به سال ۱۹۷۰ برمی گردد، زمانی که یک زن پرستار این عروسک را به عنوان کادوی تولد از مادرش هدیه گرفت. چیزی نگذشت که زن متوجه شد عروسک خودش تغییر حالت می دهد. بعد از آن، او یادداشت های ترسناکی مثل «کمکم کن» روی عروسک پیدا می کرد. علاوه بر این، طبق شنیده ها، زن یک بار عروسک را در حالی که از آن خون بیرون می ریخت پیدا کرده بود.
این بار هم از وارن ها، کارآگاهان امور ماوراء الطبیعه، کمک گرفته شد. به گفته ی آن ها، این عروسک تسخیر نشده بود، بلکه تحت کنترل یک روح درآمده بود. آن ها خانه ی زن را پاکسازی کردند و عروسک را به موزه ی خود بردند. این عروسک تا به امروز، در موزه ی اد و لورین وارن در ایالت کنتیکت آمریکا باقی مانده است.
۱۲- وقتی غریبه ای زنگ می زند (When a Stranger Calls)
این فیلم درباره ی یک پرستار بچه و تماس های مرموزی است که از سمت یک ناشناس با او می شود. این ناشناس جایی در خانه در کنار او حضور دارد.
ماجرای واقعی: فیلم «وقتی غریبه ای زنگ می زند» بر اساس ماجرای قتل حل نشده ی دختر ۱۳ ساله ای به نام جنت کریسمن در سال ۱۹۵۰ ساخته شده.
کریسمن برای پرستاری از پسر ۳ ساله ی خانواده ی رومک به خانه ی آن ها رفته بود که با پلیس کلمبیا تماس گرفت و به آن ها گفت که خود را زود برسانند اما قبل از آنکه آدرسش را به پلیس بدهد، تلفن را قطع کرد. وقتی رومک ها به خانه برگشتند با جسد غرق در خون کریسمن رو به رو شدند. به او تجاوز شده بود و با طناب خفه اش کرده بودند. پلیس در نهایت به این نتیجه رسید که قاتل یک شخص آشنا بوده، کسی که از خانه و نقشه ی آن به خوبی شناخت داشته.
۱۳- شباهت کامل (Dead Ringers)
این فیلم به ماجرای مرگ مرموز دو برادر دوقلو می پردازد که رابطه ی عجیب و ترسناکی میان آن ها برقرار است.
ماجرای واقعی: برادران دوقلوی مارکوس، علاوه بر اینکه هر دو متخصص بیماری های زنان بودند و دو خانه ی مشترک در نیویورک و همپتون داشتند، در نهایت هم به طرز عجیبی هر دو باهم از دنیا رفتند.
استورات و سیرل مارکوس ۴۵ ساله، از قرار معلوم، به داروی باربیتورات اعتیاد داشتند. بعد از آنکه جسد در حال تجزیه ی این دو برادر در آپارتمان مشترک شان در نیویورک کشف شد، علت مرگ مرموز آن ها ابتدا سوء مصرف باربیتورات و بعد، ترک آن اعلام شد (شاید سعی داشتند اعتیادشان را ترک کنند).
بعضی می گویند سیرل چند روزی بیشتر از برادرش زنده بود و در آپارتمان مشترک شان به زندگی ادامه داده بود تا آنکه در نهایت خودش هم از دنیا رفت.
۱۴- روح خبیث (Poltergeist)
این فیلم درباره ی خانواده ای است که خانه ی روح زده ای را خریداری می کنند که در محل دفن یک آمریکایی ساخته شده.
ماجرای واقعی: داستان این فیلم بر اساس ماجرای واقعی خانواده ی هرمان در جزیره ی لانگ آیلند ایالت نیویورک ساخته شده. خانواده ی هرمان ادعا می کردند خانه ی آن ها به تسخیر یک روح خبیث درآمده و این روح وسایل خانه ی آن ها را به پرواز درمی آورد.
خانواده ی هرمان در نهایت آن خانه را ترک کردند اما کماکان تأکید داشتند که خانه ی سابق شان روح زده بود.
۱۵- دختر همسایه (The Girl Next Door)
این فیلم درباره ی پسری است که جان دختر همسایه اش را در خانواده ی جدیدش در خطر می بیند و سعی می کند او را نجات دهد.
ماجرای واقعی: قتل سیلویا لایکنز را بدترین جنایت رخ داده در ایالت ایندیانای آمریکا می دانند. لایکنز تنها ۱۶ سال داشت که جسدش را در زیرزمین خانه ای که موقتاً در آن زندگی می کرد پیدا کردند.
پدر و مادر سیلویا که کارگر امور برگزاری کارناوال بودند، او و خواهرش را به دست زنی به نام گرترود بنیسزوسکی سپردند و هزینه ی نگهداری از آن ها را هر هفته به بنیسزونسکی پرداخت می کردند. بنیسزوسکی خود ۹ فرزند داشت.
سه ماه بعد یعنی در ۲۶ اکتبر ۱۹۶۵، پلیس جسد تحلیل رفته ی سیلویا را در حالی پیدا کرد که اثر صدها جراحت در سرتاسر آن پیدا بود. بنیسزوسکی، به همراه فرزندان خود و تعدادی از بچه های همسایه، سیلویا را آنقدر شکنجه داده بود که به مرگ او انجامیده بود.
بنیسزوسکی به ۲۰ سال زندان محکوم شد اما در نهایت با قید شرط آزاد شد. بقیه ی کسانی هم که در ماجرای شکنجه ی سیلویا نقش داشتند به دو تا هفت سال زندان محکوم شدند.
۱۶- تسخیر (The Possession)
این فیلم درباره ی خانواده ای است که توسط روح پلید درون یک جعبه ی دیبوک شکنجه می شوند (طبق داستان های فولکلور یهودیان، جعبه ی دیبوک، محفظه ای برای نگهداری بطری های شراب است که توسط یک روح خبیث و بی قرار که به دنبال تسخیر زندگان است، اشغال شده).
ماجرای واقعی: مردی به نام جیمز هکستون جعبه ی دیبوک واقعی را برای فروش در سایت eBay قرار داد و در توضیحات آن از اتفاقات ترسناکی گفت که بعد از خرید این جعبه از یک حراج خانگی برایش رخ داده بود. او ادعا می کرد این جعبه را برای تولد مادرش خریده بود و مادر او تقریباً بلافاصله بعد از گرفتن این هدیه، دچار سکته ی مغزی شده بود.
علاوه بر این هکستون مدعی بود، در نهایت اتفاقی رخ داد که باعث شد او به این نتیجه برسد باید از شر این جعبه خلاص شود: وقتی خواهر، برادر و همسر برادرش شب را در خانه ی او ماندند، همگی یک کابوس یکسان دیدند.
اما اگر برایتان سؤال است که دیبوک دقیقاً چیست باید بدانید که دیبوک به روح شرور یک شخص مرده اطلاق می شود که از جهنم گریخته است.
۱۷- تشریفات مذهبی (The Rite)
این فیلم به ماجرای زندگی یک کشیش واقعی به نام پدر گری توماس می پردازد که برای یادگیری آیین جن گیری به واتیکان می رود.
ماجرای واقعی: پدر گری توماس یکی از ۱۴ جن گیر مورد تأیید واتیکان است که در آمریکا مشغول به کار است. طبق گفته های توماس، او تا به حال ۵ نفر را از روح پلیدی که آن ها را تسخیر کرده بودند رهایی داده و روزانه درخواست های زیادی برای جن گیری دریافت می کند.
پدر توماس به مدت ۳ ماه در رم آموزش جن گیری دید. دوره ی آموزشی او در سال ۲۰۰۵ به پایان رسید. او درباره ی دوران آموزشش در رم می گوید: «آدم های زیادی دیدم که یک چیز شیطانی با آن ها بود… حالا چیزهایی می بینم که قبل از این هرگز ندیده بودم.»
۱۸- برکه گرگ (Wolf Creek)
این فیلم درباره ی سه مسافر کوله به دوش در استرالیا است که ندانسته سوار ماشین یک قاتل سادیست (دیگر آزار) می شوند.
ماجرای واقعی: این فیلم هولناک بر اساس ماجرای واقعی قتل های زنجیره ای ایوان ملات، معروف به «قاتل کوله به دوش ها»، در دهه ی ۹۰ میلادی، در جنگل های ایالت بیلانگلوی استرالیا ساخته شده.
ملات گرچه هنوز مدعی است که گناهی مرتکب نشده، اما او به جرم شکنجه و قتل دست کم ۷ نفر، به زندان محکوم شد. همه ی این افراد مسافران کوله به دوش و رایگان سوار بودند. بعضی معتقدند او قتل های بیشتری مرتکب شده است.
۱۹- زنده زنده خورده شدن (Eaten Alive)
این فیلم درباره ی صاحب روانپریش هتلی در تگزاس است که برای تغذیه ی کروکودیلش از آدم ها استفاده می کند.
ماجرای واقعی: در اوایل دهه ی ۱۹۰۰ میلادی، مردی به نام جو بال در شهر تگزاس زندگی می کرد که در آنجا باری به نام Sociable Inn داشت. او جایی در نزدیکی بارش، از چند کروکودیل نگهداری می کرد.
بال که به زنبارگی معروف بود، با بعضی از زنانی که در بار او کار می کردند رابطه داشت. سه تن از این زنان مفقود شدند و بعدها معلوم شد که دو تای آن ها را بال به قتل رسانده بود. بسیاری معتقدند که او قربانیانش را غذای کرکودیل هایش کرده بود. گرچه هرگز مدرکی دال بر این موضوع پیدا نشد، اما نگهداری از آن کروکودیل ها برای به وجود آمدن چنین شایعاتی کافی بود.
با این حال، در سال ۱۹۳۸، وقتی پلیس برای تحقیق به سراغ بال رفت، او با شلیک گلوله به قلبش، جان خودش را گرفت.
۲۰- آب های آزاد (Open Water)
این فیلم به ماجرای دلهره آور تلاش های یک زوج برای زنده ماندن می پردازد که قایق خود را در وسط اقیانوس از دست داده اند.
ماجرای واقعی: در یکی از روزهای سال ۱۹۹۸، تام و آیلین لانگرگن در دیواره ی بزرگ مرجانی استرالیا در حال غواصی بودند که به دلیل اشتباه مسئول شمارش افراد درون آب، با قایق خود در میان اقیانوس تنها ماندند.
شرکت غواصی حتی متوجه گم شدن این زوج نشده بود تا آنکه ۲ روز بعد پاسپورت ها و وسایل شخصی آن ها درون قایق شان پیدا شد. چند ماه بعد، تخته ی یادداشت مخصوص غواصی تام، ۱۶۰ کیلومتر دورتر از محل ناپدید شدن شان پیدا شد. او روی تخته نوشته بود: «ما رها شدیم.. کنار دیواره ی بیرونی ِ ام.وی. […] کمک کنید!» در نهایت، آب اقیانوس لباس های غواصی آن ها و یکی از باله های غواصی آیلین را به ساحل آورد، اما هیچ نشانه ای حاکی از حمله ی کوسه ها یا وقوع اتفاق خشونت آمیز دیگری وجود نداشت.
بعضی معتقدند این زوج طعمه ی کوسه ها شدند، در حالی که بعضی دیگر این اتفاق را ترکیبی از قتل و خودکشی می دانند.
جسد تام و آیلین هرگز پیدا نشد.
۲۱- کابوس در خیابان الم (A Nightmare On Elm Street)
این فیلم درباره ی یک قاتل سریالی به نام فردی کروگر است که قربانیان خود را در خواب هایشان به قتل می رساند.
ماجرای واقعی: وز کریون، نویسنده و کارگردان فیلم، ایده ی این فرانچایز معروف را از یکی از مطالب نشریه ی لس آنجلس تایمز گرفته است. در این نشریه درباره ی پسری نوشته شده بود که بعد از آنکه از مزارع مرگ کامبوج نجات پیدا کرده بود، به قدری دچار وحشت شده بود که نمی توانست بخوابد.
کریون در مصاحبه ای درباره ی منبع الهامش گفته: «پسر به پدر و مادرش گفته بود میترسه اگه بخوابه اون چیزی که دنبالشه بگیرتش، به خاطر همین چند روز سعی کرده بود بیدار بمونه. وقتی بالاخره خوابش برد، پدر و مادرش فکر کردن ماجرا دیگه تموم شده. اما نصفه شب که میشه اونا صدای جیغ میشنون. قبل از اینکه خودشون رو به پسر برسونن، اون میمیره. پسر وسط یه کابوس مرده بود. یه بچه تصویری از وحشت داشته که بزرگ ترها نادیدش می گرفتن. همین تبدیل شد به خط داستانی اصلی فیلم کابوس در خیابان الم.»
بدون نظر