خاطرات جالب و روشنگرانه یک زن دیپلمات بریتانیایی از دو سال زندگی در کره شمالی

خاطرات جالب و روشنگرانه یک زن دیپلمات بریتانیایی از دو سال زندگی در کره شمالی

لیندزی میلر در حالی که همراه با دوستش در یک رستوران خالی در پیونگ یانگ، کره شمالی در حال خوردن شام بودم ناگهان صدای بلندی شبیه زنگ تلفن همراه از گلدان کنار خود شنید. او دست خود را زیر گل هایی که کنار پنجره بود برد و یک تلفن همراه آبی رنگ را بیرون آورد، قبل از اینکه یکی از گارسن های زن رستوران با عجله و اضطراب خود را به او رسانده و موبایل را قاپید. لیندزی در این باره می گوید: «او دوباره به سراغ برق انداختن لیوان ها رفت، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است. اصلاً مهم نبود که برخی تمهیدات امنیتی برای تحت نظر داشتن خارجی ها احمقانه و تابلو به نظر برسد. چیزی که مهم بود این بود که همیشه احساس کنیم تحت کنترل بوده و ما را تماشا می کنند».

در کتاب تصویری جدیدی خود با عنوان North Korea: Like Nowhere Else، لیندزی میلر تصویری شفاف از جامعه کره شمالی ارائه داده است.

این اتفاق در واقع یک یادآور ترسناک از واقعیت های زندگی به عنون یک خارجی در کره شمالی بود، که امنیتی ترین کشور جهان بوده و رهبری آن را کیم جونگ اون بر عهده دارد. لیندزی که همراه همسرش به عنوان یکی از کارمندان سفارت انگلیس در پیونگ یانگ فعالیت می کرد، یکی از معدود غربی هایی است که از نزدیک زندگی در این کشور منزوی و راز آلود را تجربه کرده است. در کتاب تصویری جدیدی خود با عنوان North Korea: Like Nowhere Else، لیندزی میلر تصویری شفاف از جامعه کره شمالی ارائه داده که به شدت تحت کنترل و نظارت پلیس این کشور قرار دارند و همزمان در کتاب میلر برخی از باورهای نادرست در مورد مردم کره شمالی نیز مشخصی می شوند. میلر در تنهایی و در حالی که مردم محلی به دلیل ترس از خارجی ها به او نزدیک نمی شدند، این زن بریتانیایی خود را در مرکز جنگ لفظی خطرناکی بین کیم جونگ اون و دونالد ترامپ رییس جمهور سابق ایالات متحده قرار گرفته و حتی با توجه به پیام های پروپاگاندایی که در تمام طول خیابان های پیونگ یانگ حک می شوند، تصوری متفاوت از این ماجرا داشت.

در کتاب تصویری جدیدی خود با عنوان North Korea: Like Nowhere Else، لیندزی میلر تصویری شفاف از جامعه کره شمالی ارائه داده است.

لیندزی میلر که یک موسیقیدان و آهنگساز شناخته شده بوده و اکنون در بریتانیا زندگی می کند، همراه با شوهرش در سال ۲۰۱۷ به کره شمالی سفر کردند. همانند هر گردشگر کتاب خوان و با اطلاعاتی در مورد مقصد خود، او در یک تابستان گرم و مرطوب با تصوراتی که از این کشور داشت، وارد پیونگ یانگ شد. میلر در مورد تجربه خود در این باره گفت: «آن کیش شخصیت همه جا حاضری که روی برچسب های تبلیغاتی خرچنگ و خاویار دیده می شد را می شناختم در حالی که بخش اعظم جمعیت [کره شمالی] محکوم به گدایی و نکبت محکوم بودند. ویدیوی سربازان در حال شق و رق راه رفتن، رژه های نظامی شبیه دوران جنگ سرد، آزمایش های موشک های بالستیک و هسته ای و تقریباً یک حس دیگر جهانی کمدی و عمیق و در عین حال غیرمنطقی از فضا را دیده بودم».

در کتاب تصویری جدیدی خود با عنوان North Korea: Like Nowhere Else، لیندزی میلر تصویری شفاف از جامعه کره شمالی ارائه داده است.

لیندزی و شوهرش پس از ورود به پیونگ یانگ در محله مون سو دونگ در پایتخت ساکن شدند، جایی که گروه کوچکی از خارجیان سکونت دارند. در این مسیر، لیندزی با ایست بازرسی های متعددی مواجه شده و آنقدر تعداد نیروهای امنیتی مسلح زیاد بو که او دائماً حس می کرد تحت نظر قرار دارد. اگر چه او آزادنه می توانست در شهر قدم بزند، اما قوانین سختگیرانه ای برای خارجی ها در پیونگ یانگ تعیین شده بود. یک نیروی امنیتی همواره در مترو و تاکسی آن ها را همراهی می کرد در حالی که سوار شدن به اتوبوس برای آن ها غدقن بود. لیندزی همچنین در پیدا کردن ارتباط اینترنتی قابل اعتماد و کارآمد با مشکل مواجه شده و نمی توانست از تلفن همراه خود که پس از ورود به پیونگ یانگ در اختیار او قرار داشته شده و ساخت کره شمالی بود، با خارج تماس بگیرد. نکته ناخوشایند دیگر اما توجه دائمی مردم محلی بود که آشکارا با تلفن های همراهشان از او عکس و فیلم می گرفتند.

در کتاب تصویری جدیدی خود با عنوان North Korea: Like Nowhere Else، لیندزی میلر تصویری شفاف از جامعه کره شمالی ارائه داده است.

در یک مورد، لیندزی می گوید که دو مرد با کت و شلوار مشلی در زمستان بسیار سرد پیونگ یانگ او را تعقیب می کرده اند. لیندزی در این باره می گوید:« اغلب اوقات بی توجه با آن ها کنار می آمدم اما گاهی اوقات احساس خفگی شدید می کردم، در برخی از موارد نیز شرایط چنان خنده دار بود که تنها می توانستم بخندم». سخت ترین بخش زندگی روزمره برای لیندزی اما تلاش برای دوست یابی در میان شهروندان این کشور بود. در طول مدت اقامتش در پیونگ یانگ، لیندزی میلر به تماشای رژه های نظامی معروف کره شمالی رفت، در مراسمات عمومی حضور یافته و از کافه ها و رستوران های متعددی در این کشور دیدن کرد، جاهایی که بسیاری از آن ها آرایشگاه ها، سالن های ورزشی و حتی اتاق های کاریوکی را به امکانات خود افزوده بودند. از طریق صحبت با مترجمان، رانندگان، گارسن ها و پرسنل خدماتی در شهر، میلر دریافت که بسیاری از این شهروندان از تفسیرهای عجیب و غریب و کاملاً نادرست پرسنل امنیتی که همه جا حاضر بودند، بیم دارند و به همین دلیل به محض تلاش میلر برای صحبت کردن با این شهروندان، آن ها عدم تمایل خود را آشکارا و سریع اعلام می کردند.

در کتاب تصویری جدیدی خود با عنوان North Korea: Like Nowhere Else، لیندزی میلر تصویری شفاف از جامعه کره شمالی ارائه داده است.

یکی از دوستان نزدیک میلر یک دختر جوان به نام مین جئونگ بود که در یک کافه محلی کار می کرده و به شکل عجیبی بر خلاف بقیه بسیار پرحرف بود. اما حتی با این دختر نیز رابطه این دو بسیار محدود بوده و زمان نشان داد که رابطه میلر با این شهروند کره شمالی نیز دارای حد و مرزهای مشخصی بوده است. میلر خود در این باره می گوید: «مین جئونگ همیشه به شکل غیرمنتظره ای بی پروا در مورد اینکه چقدر خسته و کلافه بود، از اینکه به خواست والدینش با خواستگارانش بیرون می رفت یا توسط دوستانش به او گفته می شد که باید وزنش را کاهش دهد، صحبت می کرد. او حتی آنقدر پیش رفت که به من در مورد محدودیت هایی که کشیده بود گفت. وقتی در مسابقات دو ۱۰ کیلومتری پیونگ یانگ شرکت کردم، برای استقبال من آمد اما از فاصله ای دور از دوستان خارجی مشترکمان ایستاده بود. وقتی از او پرسیدم چرا اجازه نداد آن ها از حضورش در آنجا مطلع شوند، تنها به من نگاه کرد، چشم هایش را گشاد کرد و سرش را تکان داد و به شکلی نجوا گونه گفت: “نمی توانستم. نیروهای امنیتی زیادی بودند. آن همه نیروی امنیتی را ندیدی”».

در کتاب تصویری جدیدی خود با عنوان North Korea: Like Nowhere Else، لیندزی میلر تصویری شفاف از جامعه کره شمالی ارائه داده است.

با گذشت زمان، تنهایی و انزوا بر لیندزی غلبه می کند و آنقدر می ترسد که فکر می کند کسانی که قصد دوستی با او را دارند در واقع جاسوس بوده  یا با اهداف دیگری به وی نزدیک شده اند، از جمله کسانی که در یک قطار با او نودل خوردند تا بتوانند پاکت هایی قاچاق را از طریق وی از گمرگ عبور دهند. میلر می گوید: «واقعاً تا چه اندازه می توانستم به این مردم اعتماد کنم؟ این سوال برای تمام دورانی که در آنجا بودم ذهنم را آشفته کرده بود. برای تفکیک انسان هایی که در برابرم بودند، با محیط اطرافشان، مشکل داشتم». بعد از چند ماه حضور در کره شمالی، لیندزی به شکلی ناخودآگاه خود را در معرض باور کردن پوسترهای پروپاگاندایی زرد و قرمز نصب شده روی تمام ساختمان های شهر دید. تصاویری بزرگ از خاندان کیم که به محض ورود به پیونگ یانگ توجه او را به خود جلوه کرده بودند دیگر برای او تازه و خاص جلوه نمی کردند اما پیام های دولت در تمجید و قدردانی از دستاوردهای خاندان کیم و حمله به ابرقدرت های غربی به شکلی ناخودآگاه او را تحت تاثیر قرار داده بود.

در کتاب تصویری جدیدی خود با عنوان North Korea: Like Nowhere Else، لیندزی میلر تصویری شفاف از جامعه کره شمالی ارائه داده است.

لیندزی در این باره می گوید: «رفتار فاسد و شرورانه سیستم را برای خودم منطقی جلوه می دادم و به نحوی به ادعاهای کره شمالی در مورد قربانی غرب بودن باور داشتم. بیانیه های ترجمه شده رسانه های دولتی کره شمالی را خوانده و با خودم فکر می کردم که کاملاً قابل درک است که آن ها به دنبال سلاح های هسته ای هستند. چرا نباید این کار را بکنند وقتی تمام چیزی که می خواستند محافظت از خودشان بود؟». او در بخشی دیگر به تاثیر پروپاگاندای دولت بر طرز تفکر مردم کره شمالی اشاره کرده و می گوید: «یک بار مین جئونگ به من گفت که از شنیدن حرف های مربوط به فیسبوک خسته شده و وقتی یک مرد در مورد اینترنت آزاد صحبت می کرد بر سر او فریاد زده و از او خواست در این مورد حرف نزند».

در کتاب تصویری جدیدی خود با عنوان North Korea: Like Nowhere Else، لیندزی میلر تصویری شفاف از جامعه کره شمالی ارائه داده است.

وقتی در سال ۲۰۱۹، زمان بازگشت به بریتانیا و ترک کره شمالی فرا رسید، لیندزی به شکل غیرمنتظره ای احساس ناخوشایندی داشت: «حتی بعد از دو سال دوستی نیز نتوانستم این دیوار [بی اعتمادی] را بشکنم. آن ها همچنان پاسخ هایی که به نظر می رسید می خواهند بدهند را به زبان نمی آوردند. من به شکلی خستگی ناپذیر تلاش کرده بودم این کشور را درک کنم و شکست خورده بودم. اما بیش از همه چیز، غم و قطعیت ترک کردن کره ای هایی که برایشان اهمیت قائل بودم برایم بسیار دردناک بود. می دانستم که دیگر هیچ وقت آن ها را ندیده و خبری از آن ها نخواهم شنید».

بیشتر بخوانید: دستور کیم جونگ اون برای جلوگیری از رواج مد و فشن خارجی در میان نوجوانان کره شمالی

مطالب دیگر از همین نویسنده
مشاهده بیشتر
۷ نظر

ورود

  • حسین کرد شبستری خرداد ۳, ۱۴۰۰

    اگه سلاح هسته‌ای برای کره شمالی انقدر بده ، پس این خانم بعد از بازگشت به انگلیس سیاستمداران انگلیسی رو قانع کنه که سلاح های هسته ای شون رو نابود کنند و هزینه‌های نگهداری شون رو به خیابان خواب های لندن بدن .

    • علی خرداد ۴, ۱۴۰۰

      کشور انگلیس وچند کشور دیگر هم سلاح هسته ای خود را دارند و هم آسفالت خیابانشان را .چیزی که قابل نقد است اینکه کره شمالی مردمش را در انزوا نگاه داشته ودر مواردی حتی قحطی مواد غذایی را به آنها تحمیل میکند طوری که مجبور به خوردن علف میشوند و با این اوصاف یک کشور با دیکتاتوری ساخته مجهز به سلاح هسته ای

  • پویا خرداد ۳, ۱۴۰۰

    لیقات امثال تو همین کره شمالیه
    حالا که عشق هسته ای شدن هم دارید
    یالا راه باز جاده دراز برید کره شمالی
    بعدشم پیشرفت یک کشور رو با چندتا بی خانمان قرار نمیدن انگلیس تو تمام زمینه ها از رفاه گرفته تا سطع علمی و.. جز ۱۰ کشو اول جهانه

  • Bashir Taqavi خرداد ۳, ۱۴۰۰

    سلاح هسته ای برای کره ی شمالی تنها عامل بازدارنده از جنگه! برید کتاب جان بولتون بعد از خروج از کاخ سفید رو بخونید. رسماً میگه ما برنامه داشتیم همون بلایی رو که سر لیبی آوردیم، سر کره ی شمالی و ایران هم بیاریم! اگه کره همین هسته ای رو نداشت، یا عوامل بازدارنده ی دیگه مثل موشک که ما داریم، تا حالا آمریکا خوردمون/شون کرده بود.

    و این هم خیلی احمقانه ست که گفته میشه اینها همه توهم توطئه ست و مثلا کره ی جنوبی تسلیم شد و الان دارن خوب زندگی میکنند پس کره ی شمالی هم هسته ای رو کنار بزاره مثل اونها پیشرفت میکنه… باید بگم که رفتار گلوبالیست ها با کشورهای مختلف متفاوته! دلیل نمیشه که مثلا فلان کشور اروپایی فلان کارو کرد و پیشرفت کرد، ما هم همون کارو بکنیم قطعاً پیشرفت میکنیم. هر کشور شرایط سیاسی و جغرافیایی خودش رو داره.

    • امید خرداد ۴, ۱۴۰۰

      کره جنوبی تسلیم نشد، کره جنوبی تصمیم گرفته مثل یک جامعه آزاد، سالم و نرمال باشه و بجای قدرت نظامی پوشالی و تو سر مردمش زدن با قدرت اقتصادی واقعی دنیا رو دستش بگیره، ونه تنها کره جنوبی، بلکه صدها کشور نرمال و بی حاشیه دنیا…آخه وقتی صبح تا شب موشک نفرستن هوا و مرگ بر اینو اون نگن واسه چی امریکا باید خردشون خوردمون کنه؟؟؟ سیاست همینه و هر کشوری از جمله امریکا دنبال منافعشه و اوناهم باید دنبال منافع و رفاه مردمشون باشن ، با سیاست و اقتصاد نه موشک و شعارهای کلیشه ای…..حالا درک این موضوع ساده واست سخته نمیدونم چرا

  • امید خرداد ۴, ۱۴۰۰

    مشکلی کره شمالی ها نبودند. شما انگلیسی ها ذاتتون خرابه که همه دنیا مراقبت جاسوسای انگلیسی هستند.

  • شیگا مهر ۹, ۱۴۰۰

    من واقعا نمیفهمم که این تفکرکه کل دنیا میخوان ماروبچاپنو هیچکس تو دنیاهیچکاری نداره جز توطئه برعلیه ایران ازکجا میاد”البته یک حقیقت مسلم وجود داره واونم اینه که تمام حکومتهای دیکتاتوری برای دوام نیازبه یک دشمن فرضی دارند”کره شمالی امریکارو دشمن کرده ،ما هم همینطور،شب تا صبح مارو میترسونن ازاینکه امریکا دائما درحال توطئه برعلیه ماست،من میخوام بدونم کشورهایی که قدرت انچنانی هم ندارند همه مستعمره امریکا هستند؟ژاپن مستعمره امریکاست؟یا المان یا سوییس یا مالزی وسنگاپور،یا همون کره جنوبی که بحثش بود تو کامنتا.تا اینجا که که من دیدم اونهمه دعوا سر انرژی هسته ای حق مسلم ماست تهش شد تحریم و بدبختی برای مردم اخرشم توی سانتریفوژامونو با بتن پرکردیمو گفتیم غلطکردیم،اخرش این مردم بیچارن که روزبروز فقیرترو بیچاره ترمیشن والا اقایون مسئولینو خانواده هاشون ککشونم نمیگذه،اقا محض رضای خدا ((من نه شیفته امریکام نه غربزده))تاحالا چندبارششنیدید ی مقام امریکایی اختلاص کرد؟یا ی قاضی امریکایی رشوه گرفت؟تازه رییس جمهورشونم اگه کجبره مثل کلینتون مجبورش میکنن بیاد بگه غلط کردم،ما چی؟وقتی تو کشور ما طرف به مقامی میرسه جنبه خدایی پیدا میکنه،چندبار درماه میشنویم فلان مقام اختلاس کرد ؟دلیلش چیه؟یکی مثل قاضی منصوری که سالها حکم داده وخدا میدونه چقدرحکم ناحق داده چرا باید سالها سرکارباشه؟اینهمه مقام دادگستری که سالها رشوه گرفتن دلیلش چیه؟متاسفانه وقتی سیستم قضایی کشوری فاسد شد فاتحه اونکشور خوندس.من خودم افتادم زندان صرفا به ادعای یکی که بدون هیچ مدرکی میگفت ازمن طلبکاره!!بدون احضاریه بدون اخطاریه منو انداختن زندان صرفا به این دلیل که قاضی پسرعموی طرف بوده!!فقط اخرحرفام میگم … خدا اخرعاقبت همه مردم دردمند ایرانو بخیرکنه.